یکپارچگی ایران
وحدت و همبستگی
ایران، میهن و زادگاه مان، در رگ و پوست و وجود هر ایرانی جای دارد. با شنیدن نام ایران در شعر و موسیقی، خنده بر لب و یا اشک در چشم نقش می بندد. پرچم ایران که سمبولِ همبستگی ملی است برای ایرانیان راستین، نه فرقه گراها مانند آخوندها یا جدائی طلب ها، کم دانان و دیگر گمراهان؛ بوجود آورنده احساسِ پیوندی ناگسستنی با یکدیگر است.
ایران، برای هر کدام از ما، یک صحنه ی وسیع و رنگارنگ از تاریخ گذشته و ریشه ی عمیق فرهنگی مان را مجسم می کند. از زرتشت و پندار، گفتار و کردار نیک او؛ تا رودکی، نخستین شاعر و فردوسی، زنده کننده ی زبان پارسی در مقابل یورش عربان و سازشکاری برخی از ایرانیان. از کوروش و لوحه ی حقوق انسانی، فتوحات نادرشاه و شاه عباس، تا بی وطنی و بی کفایتی سلطان های خودکامه ی قاجار که ایران را به قهقرای ضعف و زبونی رساندند و با از دست دادنِ بخش های بزرگی از کشورمان، به یکپارچگی کشور صدماتِ جبران ناپذیری زدند.
یکپارچگی کشور و میهن دوستی، را نمی توان از یکدیگر جدا ساخت. در رابطه با میهن دوستی، میرزا حسین خان سپهسالار در اولین سر مقاله ی روزنامه ی وطن، می نویسد: “این روزنامه را وطن نام نهادیم از آنکه وطن پرستی نزد هر فرد ملت والاترین فضیلت هاست.” وطن پرستی تنها “پرستش زادگاه نیست: بر معنی جامع تری دلالت دارد و “احترام به قوانین و بنیادها” را نیز شامل است.
تاریخ نه چندان دور میهنمان شاهد اقدام به تجزیه و جداسازی بخش هائی از کشورمان بوده است. عده ای ایرانی گمراه که در آذربایجان و کردستان، آلت دست بیگانه شده بودند، اعلام حکومت و اقدام به تشکیل دولت کردند. اینکه بیگانگان میخواهند ایران را تکه تکه کنند، قابل تصور می باشد، زیرا بیگانگان تنها بدنبال منافع خودشان هستند. ولی ایرانیانی که چنین اندیشه و راهی در پیش می گیرند، یا کم دان و گمراه هستند و یا مزدور و بی وطن.
پاینده باد ایران